شبکه بهداشت و درمان کاشمر

معرفی کاشمر

امتیاز کاربران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

 
 
معرفی شهرستان:
کاشمر که یکی ازشهرستان های خراسان رضوی است، از شمال به نیشابور و سبزوار، از مشرق به تربت حیدریه، از جنوب به گناباد و از مغرب به خلیل آباد متصل می شود. ارتفاع آن از سطح دریا 1215 متر است. این شهرستان در 35 درجه و 11 دقیقه عرض شمالی و 58 درجه و 72 دقیقه طول شرقی قرار گرفته و آب و هوای آن به علت پستی و بلندی زمین و عوامل دیگر متنوع است. در شمال شرقی این شهرستان هوا سرد و مرطوب و زمستان های آن طولانی است. شمال این منطقه دارای آب و هوای معتدل و قسمت های جنوبی به علت مجاورت با کویر دارای اب و هوای بسیار گرم و آبی شور می باشد. ارتفاعات شمالی این شهرستان از خواف شروع شده و از شمال تربت حیدریه می گذرد و دارای کوههای مربوط به دوران چهارم زمین شناسی و دارای قله مخروطی آتشفشانی در شمال قریه ریوش است. کوههای این منطقه پوشیده از درخت بادام می باشند و در دامنه ها دارای چشمه های آب گرم معدنی هستند. رشته کوههای جنوبی این منطقه بسیار کم آب و دارای تپه های گچی اند. در قسمت جنوبی این شهرستان کویر نمک قرار دارد که در زمستان و در هنگام بارندگی عبور از آن دشوار است. رودهای این شهرستان فصلی اند و بیشتر در بهار از دره های کوهستانی شمال جاری می شوند. کاشمر منطقه ای کشاورزی است و دارای محصولاتی چون غلات، حبوبات، پنبه، زیره و تنباکو است. در کوهستان های این منطقه محصولات دامی مانند پشم و پوست و لبنیات تولید می شود. صنایع دستی محلی کاشمر قالی، قالیچه، زیلو، گیوه و چادرشب ابریشمی است. انگور و کشمش کاشمر دارای ارزش صادراتی است.
شهرستان کاشمر از دو بخش به نام های حومه و ریوش تشکیل می شود و دارای 52 پارچه آبادی است. طوایفی مانند طایفه طاهری، طوایف بلوچ خان زائی، گرگ زائی و اسماعیل زائی، طایفه بهمدی و میش مست در اطراف این شهرستان زندگی می کنند.

سرزمين كاشمر اجتماع نقيضين است و جمع اضداد شهري است كه پابر دامان كوير سوزان دارد و سر به دامان سرد كوهستان مي سايد. به گونه اي كه در حواشي جنوب كه آب و هوايي گرم و خشك دارد به يمن آب هاي زير زميني و تكنولوژي روز زراعت و باغ هاي فراوان و .... و نيز ميليونها درخت بادام ديم وجود دارد(منطقه كوه سرخ كه طبيعي مشابه انجبر ستان هاي منطقه اصطهبانات و نيريز دارد و بسيار خوش آب و هوا ست ) در غالب دره ها ،‌آب نسبتا فراوان و البته گوارايي وجود دارد. بر ميانه اين دو ، جلگه حاصل خيز ترشيز است . در اين دشت باغ هاي انگور فراوان است و " كشمش سبز قلمي" معروف كاشمر در همين اراضي حاصل خيز توليد مي شود .افزون بر اين هندوانه ،‌طالبي ،‌خربزه ،‌باغ هاي انار ،‌هلو ،‌پسته ،‌و نيز محصولات ديگري چون زعفران ،‌پنبه ، گندم ،‌جو و ... فراوان كشت مي شود. هم از اين دست كه صفت برازنده " شربت خانه ي خراسان " را به كاشمر نسبت مي دهند . قالي و پنبه كاشمر شهرتي جهاني دارد. معادن و مواد كافي آن نيز از اهميت بالايي بر خوردار است . در كاشمر رودخانه پر آب دايمي وجود ندارد.
طبيعت كاشمر نيز منحصر به فرد است . در جنوب براي علاقه مندان به تماشاي كوير و نظاره بشستن ستارگان در شب از جاذبه هايي است كه علاقه مندانش را محصور زيبايي هاي بي بديل خوبش مي كند و در همان صفحات جنوب كوههاي بغو سرشار از انواع فسيل هاي متنوعي است كه گذشته هاي نه چندان دور آزمايشگاه گسترده و بازي براي دانش آموختگان رشته هاي مرتبط .گويا امروز دانشگاهها خودكفا شده اند و سطح دانش افزايي و آگاهي دانشجويان را د رحد نوشته هاي متب درسي كافي مي دانند و نيازي به اردوهاي اين چنين نيست ، بگذريم!! اما طبيعت كوهستان شمالي كاشمر را فقط كساني مي توانند بر اين ادعا گواه شوند كه به بهانه كوه نوردي و يا ايران گردي طبيعت بكر ساير نقاط كشور را نيز مشاهده كرده باشند. اگر چنين باشد بي شك شما نيز با راقم اين سطور همراه و هم راي خواهيد بود كه طبيعت كوه هاي شمال كاشمر در ايران منحصر به فرد است. در دسترس بودن ، تنوع،‌گستردگي ،‌صخره ها ،‌آبشارها، مسيرهاي كوه پيمايي ،‌چشمه سارها،‌درختان سرسبز و انبوه ، گياهان دارويي،‌حيات وحش و... از آن جمله ويژگيهاي است كه در نوع خود بي نظيرش مي كند.

»»
ب: تاريخ
" كاشمر " يكي از كهن ترين شهرهاي ايران است . گفته مي شود پس از آنكه " زرتشت" از نواحي غربي ايران ( از شيز به ترشيز) آهنگ شمال شرقي كرد به كاشمر فرود آمد. در افسانه ها آمده است چون اين شهر را گشتاسب بنا كرده بود " بست " نام گرفت. برخي گفته ذاند : كاشمر " تخت گاه گشتاسب و ديگر پادشاهان كياني بوده است و پيش از آن نيز پادشاهان ايران و توران بعضا در اين ناحيه اقامت داشته اند و جنگ منوچهر و افراسياب در همين منطقه واقع شده است . آن چه هست در همين ناحيه نيز بين گشتاسب كياني و زرتشت نبي ملاقاتي روي مي دهد و شاه دين " بهي " مي پذيرد و نخستين " آتش گاه " خود را در قلمرو كيانيان در اين منطقه پي ريزي مي كند. زرتشت در جلوي اين آتش گاه " سرو" ي را كه تباري بهشتي داشته است به دست خويش بر دربار كيانيان مي كارد تا گواهي بر ايمان شاه به دين بهي باشد .
يكي سرو آزاده بود از بهشت / به پيش در كشمر اندر بكشت / بهشتش خوان ارنداني همي / چرا سرو كشمرش خواني همي / چرا كش نخواني نهال بهشت / كه چون سرو كشمر به گيتي كه كشت
نام كاشمر با نام زرتشت ،‌سرو و گشتاسب كياني پيوند خورده است . بر اساس متون كهن و قدمت سرو كاشمر بايد اذعان داشت كه بناي اين شهر از 2400 سال قبل نيز فراتر مي رود. وجود برخي از آثار و تپه ها و سايت هاي عشظيم باستاني در منطقه ،‌قدمت كاشمر را تا هزاره هاي پيش از ميلاد به عقب بازمي برد . قلعه عظيم "آتش گاه " با دژ مستحكم آن بر ارتفاعات شمال شهر كه تداعي كننده ديوار چين در ذهن است ،‌گواهي بر وجود يكي از مهم ترين آتش كده هاي قبل از اسلام يعني " آذر برزين مهر " در كاشمر است.
نخست آذر مهر برزي نهاد / به كشمر نگر تا چه آيين نهاد
از دوره هاي اسلامي نيز نشانه هايي بسيار بر فراز تپه ها و كوههاي منطقه ي ترشيز يزرگ واقع است قلاع اقتر از فزشه كاشمر تا درونه در بردسكن ،‌تپه هاي باستاني كندر ( خليل آباد ) و فيروز آباد ( بردسككن ) سه شاهي ( كوه سرخ ) مناره هاي علي آباد و فيروز آباد ( بردسكن ) قنوات ،‌تقسيم بندي هاي آب ، آداب و رسوم و تيره و... همه و همه گواهي بر اعتبار و عظمت و شناسنامه ي هويت سترگ منطقه است.
افزون بر اين مظاهر مادي بايد از نماد و نودهاب معنوي و نيروي انساني ماهر و چهره اي سرشناس و خوش فكر و انديشمند منطقه نيز غافل نشد . كاشمر در ادوار گذشته چهره هاي خوش نامي همچون اهلي ترشيزي (قرن دهم ) ، شهاب ترشيزي ( قرن يازدهم )، ظهوري ترشيزي ( قرن يازدهم ) ،‌محي الدين طرثيتي ( قرن پنجم ) عميد الملك كندري ( وزير طغر بيك سلجوقي قرن پنجم ) شيخ احمد جامي ناقصي و... نام برد در دوران حكومت پهلوي نيز دكترمنوچهر اقبال تا سطح وزير و نخست وزير حكومت وقت پيش رفت .
با اين همه تنها نماد منطقه ترشيز كه به اسطوره تبديل شده است " سرو كاشمر " است كه همواره در زبان شعرا و نويسندگان به عنوان نمادي از آزادي ، مظلوميت ، مثله شدگي و ... فراوان به كار رفته است . از آن جمله :
....سبزي سرو قد افراشته كاشمر است / كز نهان سوي قرون / مي شود در نظر اين لحظه پديدير مرا
يا :
من چون درخت معجز زرتشت / چون سرو كاشمر / با شاخ و برگ سبز بهاران / قد مي كشم به روشني جمع / از سايه هاي دور كناران ...( م . سرشك )
سرو كاشمر چونان كه گفته شد يكي از مطرح ترين اسطوره هاي ايران است و ده ها شاعر و نويسنده به مناسبت هاي مختلف در آثارشان از آن نام برده اند. كاشمر در دراز ناي تاريخ افزوده بر 25 نام به خود ديده است كه معروف ترين آنها عبارتند از :
كاشمر ،‌كشمر ، كشمير ،‌كاجغر ،‌بُست ،‌بُشت ، طَرثيت ،‌سلطان آباد ،‌ترشيز ، ..
كاشمر پيش از سال 1314 ترشيز ناميده مي شد و در اين سال با تصويب هيات وزيران به كاشمر تغيير نام داد كه تا سال 1374 شهرستان بردسكن و تا سال 1382 شهرستان خليل آباد را نيز در بر مي گرفت و بخش هاي تابعه آن محسوب مي شدند.
در پايان نيك است بدانيم كه در سال 1302 ملك الشعراي بهار شاعر سر شناس و پر آوازه معاصر به نمايندگي از طرف مردم كاشمر براي مجلس شوراي ملي برگزيده شد . سزد كه صاحبان قلم و سروران گران قدر از خطا هاي احتمالي نويسنده چشم فرو پوشيده و قلم به دست گيرند و دين خويش و حق منطقه را ادا فرمايند.
 


 

واژه شناسی

»» منطقه‌ي مورد بحث اين كتاب كه ديرزماني با نام عمومي « ترشيز » شناخته مي‌شد و امروزه در قالب سه شهرستان: كاشمر، بردسكن و خليل آباد ظاهر گرديده است، در طول تاريخ چند هزار ساله‌ي خود، نام‌ها و اسامي گوناگوني را به‌خود گرفته است‌. بررسي اين اسامي و شناخت درست آن‌ها، به‌درك صحيح تحوّلات و تطوّرات تاريخي اين سرزمين، مدد بسيار مي‌رساند. لذا با رعايت تقّدم و تأخّر تاريخي، وجوه تسميه و موقعيّت هريك از نام‌هاي ذيل را به اختصار بيان مي‌نماييم:

»» كشمر: اين نام كه به‌صورت‌هاي « كيشمر، كشمير، كشمار و كاشمر » نيز ذكر شده، قديمي‌ترين نامي است كه از بخشي از ناحيه‌ي مورد بحث ما، در متون قديم به‌چشم مي‌خورد. جايگاه تاريخي اين شهر، با موقعيت جغرافيايي روستايي كه هم‌اكنون با با همين نام، با برج رفيعي به‌قدمت حدود نُه قرن، در حدود ده كيلومتري شرق شهرستان بردسكن، چشمان جستجوگر مسافران و رهگذران را به‌خود خيره مي‌سازد، مطابقت دارد.
صورت‌هاي مختلف واژه‌ي مذكور، بارها در اشعار شعراي جديد و قديم به‌كار رفته است. گرچه در مواردي مراد شاعر از آن، شهر يا ايالت مشهور كشمير هند بوده است. امّا آن‌جا كه سخن از « سرو » در ميان است، ديگر براي خواننده شكّي باقي نمي‌گذارد كه مراد، همين كشمر مورد نظر ماست.
نام باستاني و اصلي شهر، بي‌ترديد كشمر است و بسياري از نويسندگان همچون فردوسي،
بارها از اين نام استفاده كرده‌اند:
همه نامداران به فرمان اوي سوي سرو كشمر نهادند روي
امّا جالب است كه، معزّي شاعر تواناي قرن پنجم هجري از واژه‌‌ي كاشمر استفاده مي‌كند:
تُرك نزايد چو تو، به كاشغر اَندر سرو نبالد چو تو، به كاشمر اَندر
فرهنگ نويسان و لغت‌شناسان، در معناي اين واژه‌ها نظرات مختلفي ارائه داده‌اند: آغوش مادر، كنار يا سينه‌ي خورشيد، كنار آتشكده‌ي مهر، آيين مادري و… از جمله‌ي آن‌هاست.

»» بُشت: منابع تاريخي در قرون نخستين اسلامي، از اين نام استفاده كرده‌اند. البتّه چنين مي‌نمايد كه پژوهش‌گران در عرصه‌ي تاريخ اين خطّه، در برخورد با آراء و نظرات مختلف و گاه متضاد پيرامون اسامي بُشت و پُشت، به‌نحوي دچار دوگانگي و سردرگمي شده و مخاطبان خود را نيز به وادي گمراهي كشانده‌اند. چه برخي از آن‌ها، اسامي مذكور را منحصر به‌نام يك شهر دانسته‌اند و برعكس، برخي ديگر آن‌را نام ولايتي بزرگ پنداشته‌اند. از جمله: « ابوالحسن زيد بيهقي » مي‌گويد: « آن‌را بدين جهت بشت خوانده‌اند كه بُشتاسب (گُشتاسب) آن‌را بنا نهاد.»
چنان‌كه مي‌بينيم، در تعريف فوق، صحبت از يك شهر است. مؤلّف مراصدالاطّلاع نيز مي‌گويد: « بُشت، بالضّمّ، بلداً بنواحي نيسابور، تشتمل علي مأتين و ستّ و عشرين قريه، منها كندر.»
بنابراين در اين‌جا، بشت، شهري است با دويست و بيست و شش قريه و منطبق بر تعريفي كه از ترشيز ارائه شده است. امّا در مواردي نيز، بُشت فراتر از حوزه‌ي يك شهر، بلكه در حدّ و اندازه‌ي ولايتي به‌كار رفته كه ترشيز يكي از شهرهاي آن بوده است.
« ياقوت حموي » مي‌نويسد: « بُشت، نام دو جايگاه است: يكي ولايت بزرگي است به نيشابور كه بسياري از محدّثان و عالمان از آن برخاسته‌اند و ديگري، جايگاهي است از ناحيه‌ي بادغيس هرات .»
ابن حوقل نيزـ كه خود شخصاً به آن شهر مسافرت نموده ـ در سفرنامه‌ي خود مي‌نويسد: « ترشيز حومه‌ي پُشت نيشابور، شهري است زيبا و پربركت …»
در مجموع، چنين مي‌نمايد كه، بُشت نام شهري است كه بعدها به ترشيز تغيير مي‌يابد. در حالي‌كه « پُشت » به كلّ منطقه‌ي ترشيز اطلاق شده است.
در زمينه‌ي وجه تسميه‌ي اين نام، نظرات محتلفي ارائه شده است. برخي از صاحب نظران معتقدند به‌سبب مهاجرت جمعيّت قابل توجّهي از اعراب به حدود اين شهر و نقش برجسته‌اي كه اين شهر در عرصه‌ي ادبيّات عرب داشته و به‌عنوان پشتوانه‌‌ي علوم اعراب محسوب مي‌شده، به « پُشت‌العرب » مشهور گرديده است. گفتار مؤلّف « مطلع الشّمس » نيز كه مي‌نويسد: « پُشت »، مخفّف پُشتيبان است و از آن‌جاكه منطقه‌ي ‌ترشيز مهد و خاستگاه عالمان و فاضلان بسياري بوده، به‌عنوان پُشت و پُشتيبان نيشابور شناخته مي‌شده است، مؤيّد اين نظر است.
برخي نيز از منظر اقتصادي به‌ آن نگريسته، معتقدند به‌خاطر توليد غلاّت و موادّ غذايي مازاد بر مصرف داخلي، يا به‌جهت مركزيّت بشت در تجارت و صدور كالاهاي خراسان به اصفهان و شيراز و بالعكس، به اين نام ناميده شده است.
نگارنده نيز بر جمع نظرات معتقد است. يعني هم از نقطه نظر علمي‌ـ‌ فرهنگي و هم از جنبه‌ي اقتصادي، بُشت را، پُشت، پُشتوانه و پشتيبان نيشابور يافته است.

»» بُست: از ديگر نام‌هاي ناحيه‌ي مورد بحـث ماســت كه در قــرون سـوّم و چهارم هـجــري،
معمول بوده است. با توجّه به توصيفاتي كه سيّاحان قرون نخستين اسلامي از باغات ميوه، بستان‌ها و مناظر چشم‌نواز اين ديار ارائه داده‌ و تصريح كرده‌اند: « ترشيز، شهري است زيبا و پربركت »، در مي‌يابيم علّت نام‌گذاري آن نيز، همين زيبايي و بستان‌هايش بوده است. البتّه نبايد اين شهر را با شهر بُست سيستان ـ كه بر كرانه‌ي رود هيرمند در افغانستان قراردارد ـ اشتباه گرفت.

»» تُرشيز: متداول‌ترين نامي است كه در متون تاريخي به‌كار رفته است. اغلب منابع، آن‌را به ضَمّ اوّل و راي ساكن، « تُرشيز» ذكر كرده‌اند. ليكن ياقوت حموي آن را به ضمّ اوّل و دوّم و شين نقطه دار مكسوره در زير آن « طُرَُشيز » آورده است.
پيرامون وجه تسميه‌ي تُرشيز نيز، نظرات مختلفي ابراز شده است. برخي از محقّقان، آن‌را به فتح « ت »، به معني آبنوس آورده‌اند.
گروهي ديگر معتقدند بدان سبب كه زردشت از زادگاه خود - شيز‌ در آذربايجان- به اين ناحيه آمد و در اين‌جا درخت سروي بهشتي كاشت و آتشكده‌اي بنياد نهاد، آن‌را تَرشيز، به معني « شيز نو » نام نهاده‌اند.
امّا دكتر باستاني پاريزي را نظر ديگري است. وي احتمال مي‌دهد با توجّه به آبي كه در گذشته به سمت ترشيز مي‌آمده و در مقسمي به شش قسمت تقسيم مي‌شده است، نام اين شهر را نخست « شش تراز » و بعد « تراز شـش » گذاشتـه‌اند، سپـس با تغيـيراتي به شــكـل
« تَرشيز » درآمده است.

»» طُرَيثيث: اغلب جغرافي نويسان مسلمان در قرون اوّليّه‌ي اسلامي، ترشيز را « طُرَيثيث» به‌ضمّ طاء و فتح راء و سكون ياء المثنّاه من تحتها و كسرِالثّاء » ضبط كرده‌اند. گرچه برخي نيز هم‌چون « حافظ ابرو » و « ياقوت حموي»، آن‌را مُعرّب يا وجهي از تعريب طُرشيز، طُرَثيث يا ترسيس مي‌دانند، ليكن به‌نظر مي‌رسد اسامي مذكور تحريفي از طرثيث باشد و نه تعريب آن.
برخي نيز احتمال مي‌دهند به‌خاطر شائبه و صبغه‌ي زردشتي بودن واژه‌ي ترشيز، مورّخان و جغرافي‌دانان مسلمان اين كلمه را كنار گذاشته و به‌جاي آن از « طريثيث » كه كلمه‌اي است عربي ـ مصغّر « طَرثوث » ـ استفاده كرده‌اند.

»» سلطانيّه‌ي ترشيز: در پي يورش تيمورلنگ و تخريب ترشيز كهن در سال 784 هـ.ق، محلّ اصلي و قديمي ترشيز كه گمان مي‌رود، در محدوده‌ي روستاهاي فيروزآباد و عبدل آباد واقع در بخش شهرآباد شهرستان كنوني بردسكن قرار داشته، رها شد و ساكنان آن تبعيد يا به روستاها و شهرهاي هم‌جوار كوچ كردند. از جمله جماعتي از آنان به ناحيه‌ي «‌ سوسفد » (سُسفَد) ترشيز واقع در ضلع شرقي شهر كاشمر فعلي مهاجرت كردند. اين قَصَبه كه بعدها به‌همّت شاه اسماعيل صفوي آباد گرديد، به سلطانيّه يا سلطان آباد ترشيز تغيير نام داد.
در فرهنگ انجمن آراي ناصري مي‌خوانيم: « ترشيز شهري است مشهور از بلاد خــراسان،
مشتمل بر دهات و قري و قصبات، پايتخت آن را سلطانيّه گويند كه حاكم نشين آن‌جاست.»
بارتولد نيز مي‌نويسد: در آن دوره كلمه‌ي ترشيز به تمام بلوك اطلاق مي‌شد و خود شهر گاهي سلطان آباد ناميده مي‌شد. نكته‌ي حائز اهمّيّت اين است كه از حدود يك‌صد و اندي سال پيش و به ويژه با گسترش اين شهر به‌سمت جنوب و شكل گيري محلّه نو، به‌تدريج واژه‌ي سلطانيّه منحصر به‌بخش قديم شهر شد و بخش تازه‌ساز آن، ترشيز ناميده شد.مع‌الوصف، چنان مي‌نمايد كه واژه‌ي سلطانيّه، همچون سه‌- چهار قرن گذشته با معرّف ترشيز ذكر مي‌شد. وجود
صدها قباله‌ي ازدواج و وقف‌نامه، گواهي بر اين ادّعاست.
بنابراين، پژوهشگر در بررسي تاريخ منطقه، به دو ترشيز برمي‌خورد: يكي ترشيز اوّليّه كه نگارنده جهت جلوگيري از تداخل نام‌ها و مفاهيم، در اين كتاب اصطلاحاً آن‌را « ترشيز كهن » مي‌نامد و ديگري شهري است كه از حدود دويست و پنجاه سال پيش، به اين نام ناميده شده است و آن‌را « ترشيز نوين » نام نهاده‌ام. تفصيل اين موضوع را در جاي خود خواهيم آورد.

»» كاشمر: در تاريخ 8/5/1313 هـ.ش نام شهر، از ترشيز به كاشمر تغييير يافت. از آن پس اين شهر مدّتي در حوزه‌ي تقسيمات گناباد قرار گرفت، سپس در سال 1322 جزو شهرستان تربت حيدريّه شد و بالأخره در سال 1325 هـ.ش به شهرستان ارتقاء يافت.
شهرستان كاشمر تا پيش از جدايي شهرستان‌هاي بردسكن و خليل آباد از آن، به‌صورت يك ناحيه‌ي بزرگ، مشتمل بر بلوك سابق ترشيز بوده است. ليكن پس از آن، محدود به قسمتي از مناطق ترشيز كهن شده و بخش اصلي و نام‌بردار ترشيز ـ يعني مركزيّت ترشيز باستان و آبادي مشهور كشمرـ در قلمرو شهرستان بردسكن واقع شده است. در مورد وجه تسميه‌ي كاشمر نيز همچون ديگر اسـامي اين شهر، نظـرات و ديدگاه‌هـــاي مختلفي ابراز شده است. برخي معتقدند واژه‌ي كِشمر كه مي‌تواند به معناي آغوش مادر باشد، با گذشتن از شكل‌هاي كيشمر، كشمير و كشمار، سرانجام به صورت كاشمر درآمده است.
حال آن‌كه چند تن ديگر از فرهنگ نويسان، كاشمر را صورت كامل شده‌ي كاجخر، كاژفر، كاشخر و كاشغر دانسته‌اند و براين باورند كه « كاش » برگردانيده‌ي كاج است و « كاج‌خر » يادآور سرو بزرگ و معروف اين سرزمين است.
امّا همچنان‌كه در آغاز اين بحث يادآور شديم، كاشمر واژه‌اي نيست كه مخلوق عصر پهلوي يا حتّي قرون معاصر باشد، بلكه نامي است كه حدّاقل نه‌صد سال پيش توسط معزّي ـ شاعر معروف اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم هجري ـ مورد استفاده قرار گرفته است. از اين‌رو، به‌نظر مي‌رسد، يكي از دلايل اصلي تغيير نام اين شهر از ترشيز به كاشمر (در عصر رضاخان)، تأكيد وي بر پيشينه‌ي كهن و احياي هويّت ملّي و بومي منطقه، با يادآوري سرو معروف كشمر بوده است.

»» چكيده‌‌ي مطالب: برمبناي تحقيقات انجام شده، تاريخ و تمدّن ترشيز بسيار كهن‌تر از آن است كه در كتاب‌هاي تاريخي، ثبت و ضبط گرديده است. مع‌الوصف، پيشينه‌‌ي تاريخ مضبوط ما به « كشمر » برمي‌گردد كه با افول آن شهر، ترشيز كهن در محدوده‌ي روستاهاي فيروزآباد و عبدل‌آباد كنوني (در حدود 30 كيلومتري جنوب بردسكن) رونق يافت و آن‌گاه پس از تخريب‌هاي مكرّر كه آخرين آن به‌دست تيمور صورت گرفت، شهر ترشيز رها شده، ده‌ها سال بعد، سلطان آباد ـ واقع در حدود پنجاه كيلومتري شهر قديم ترشيز ـ رونق گرفت و به ياد شهر قديم ترشيز، بدين نام ناميده شد. نام اين شهر در 1313 هـ.ش به كاشمر تغيير يافت. در حدود شش دهه بعد، يعني در سال 1374 هـ.ش بخشي از آن تحت عنوان شهرستان بردسكن استقلال يافت و در 1382 هـ.ش نيز بخش ديگري با نام شهرستان خليل آباد از آن جدا شد.
 


منبع:

 a. كتاب ترشيز/ جلد اوّل / نگاهی به تاریخ و جغرافیای شهرستان كاشمر /  ايرج سعادتمند

 a. اطلس گیتاشناسی استان‌های ایران، تهران ۱۳۸۳، ص۱۰۷
     
b. کتاب خراسان، ص 152-150 - هاشم جوادزاده، 1380